اسرائیلیات (2)
زمینههاى گسترشاسرائیلیات افزون بر عواملى که اسرائیلیات را در تفسیر و حدیث اسلامى وارد کرد، زمینهها یا عواملى نیز باعث شد تا این روایات، در دایرهاى وسیع گسترش یافته همه شئون اخلاقى، اعتقادى و مذهبى مسلمانان را فراگیرد. این زمینهها عبارتاست از: 1. ضعف فرهنگى عرب مردم جزیرةالعرب پیش از اسلام و سالها پس از ظهور اسلام از نظر فرهنگ و دانش در سطح بسیار پایینى قرارداشتند، بهطورى که افراد با سواد میان آنان کمتر یافت مىشد، بدین سبب همواره در برابر اهل کتاب که موقعیّت علمى و اجتماعى برترى داشتند، خاضع و تسلیم اندیشهها و افکار آنان بودند. ابنعباس مىگوید: گروهى از انصار از زمانى که بتپرست بودند به جهت اعتقاد به جایگاه علمى والاى اهلکتاب، در بسیارى از کارها از آنان پیروى مىکردند و تا آمدن مهاجران به مدینه به این روش خود پایبند بودند. [16] ابنخلدون نیز یکى از اسباب گسترش اسرائیلیات را بدوى بودن اعراب، جهالت و بىسوادى آنان و بهرهمند بودن اهلکتاب از آیین و کتاب آسمانى دانسته است که این امر باعث شده اعراب، هر آنچه را اهلکتاب مىگفتهاند بپذیرند. [17] 2. کینه و دشمنى شدید یهود یهودیان با ظهور اسلام، موقعیّت سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى خود را از دست رفته مىدیدند. از سوى دیگر پیامبر خاتم از میان آنان برانگیخته نشد، ازاینرو از اسلام و مسلمانان کینه بسیار شدیدى در دل داشتند و همواره درصدد نابودى و ضربهزدن به اسلام بودند و چون از طریق مقابله نظامى و همدستى با مشرکان نتوانستند به این هدف دست یابند، از درِ حیله و تزویر وارد شده، با پذیرش اسلام و تظاهر به آن و جلب اعتماد برخى مسلمانان، عقاید خرافى فراوانى را وارد فرهنگ اسلامى کردند. [18] 3. ایجاز و گزیدهگویى قرآن قرآنکریم طبق اسلوب ویژه خود در بازگویى داستانها و نقلهاى تاریخى، فقط به ذکر آنچه با هدف و مقصود کلام ارتباط داشته، بسنده کرده و به جزئیّات این داستانها کمتر پرداخته است. این امر، گروهى از صحابه را بر آن داشت تا براى به دست آوردن جزئیات، به اهلکتاب که این داستانها در کتابهایشان با تفصیل بیشترى آمده است، مراجعهکنند. [19] 4. قصّهسرایان و همراهى دستگاه خلافت با آنان
علاقه وافر صحابه و دیگران به شنیدن داستانهاى ملّتهاى
گذشته باعث شد داستانپردازى در صدر اسلام گسترش یابد.
اینان با اهداف گوناگون، از جمله کسب مقام، شهرت، مال،
بد نام کردن اسلام و فاسد کردن عقاید مسلمانان، داستانهاى
خرافى فراوانى را ساخته و آنها را وارد فرهنگ اسلامى
مىکردند. طبق نقل ابوشهبه، این کار در اواخر خلافت
عمر آغاز و بعد به حرفهاى رسمى از سوى جاهلان مبدّل
شد. سپس به تدریج، ابزار دست صاحبان سیاست گردید که
براى رسیدن به مقاصد خود از گسترش این پدیده پشتیبانى
کردند. [20] نامورترین این افراد تمیم
اوس دارى است
[21] که عمر به او اجازه داد پیش از خطبههاى نماز
جمعه در مسجدالنّبى بهایراد موعظه و نقل داستان
بپردازد. این کار درزمان عثمان به هفتهاى دو بار
افزایش یافت. [22] نیز نقل شده که عمر بهکعب اجازه
داد تا از کتابهاى کهن براى او داستان نقل کند و مردم
را نیز در شنیدن سخنان او آزاد مىگذاشت. [23] گرچه در
روایات دیگرى نقل شده که عمر از نقل روایات اهلکتاب
به شدّت منع، و ناقلان اینگونه روایات را توبیخ مىکرده
است. [24] این توبیخ و تشدید او به نوشتن روایات اهلکتاب
مربوط بود، چنانکه در نوشتن روایات پیامبر نیز همین
سرسختى را نشان مىداد؛ امّا درباره نقل شفاهى اینگونه
نبود. 5. ممنوعیّت نگارش حدیث ممنوعیّت نگارش حدیث پیامبر که در صدر اسلام پدید آمد و تا یک قرن بعد ادامه یافت، به دستور خلفا، به ویژه خلیفه دوم بود. خلأ حاصل از نگارش حدیث و نشر آن، زمینه مناسبى را براى بدعتهاى یهودى و یاوههاى مسیحى و افسانههاى زردشتى، به ویژه از سوى یهود و نصارا پدید آورد تا اینان احادیث فراوانى را جعل کنند و آن را به پیامبران الهى از جمله پیامبر اسلام نسبت دهند. [27] محمود ابوریه مىنویسد: از جمله پیامدهاى تأخیر تدوین حدیث تا پس از قرن اوّل، باز شدن درهاى جعل حدیث و رونق گرفتن آن بود، به حدّى که احادیث موضوعه فراوانى در منابع اسلامى وارد شد.[28] 6. مسامحه در نقل و بررسى روایات از دیگر زمینههاى نشر و گسترش اسرائیلیات، تسامح صحابه، تابعان و دیگر مفسّران و راویان حدیث است که بدون توجه به موثّق بودن راویان این احادیث و سازگار بودن مضمون این روایات با کتاب خدا، سنّت پیامبر و عقل، آنها را براى دیگران نقل یا در کتابهاى تفسیرى خود ثبت مىکردند و بدین وسیله، کتابهاى تفسیرى را ازاینروایات انباشتند. [29] آثار و پیامدهاى اسرائیلیات ورود و نفوذ اسرائیلیات به فرهنگ اسلامى، آثار سوء فراوانى را در پى داشت که عمدهترین آنها عبارت است از: 1. آمیخته شدن تفسیر و حدیث صحیح اسلامى با خرافات روایات اسرائیلى چون بهطور عمده ساخته دست یهود و جاعلان حدیث بود، هیچگونه تطبیقى با واقعیّت نداشت و این امر سبب آمیختگى روایات صحیح و غیر صحیح شد [30] که خود زمینههاى تضعیف یا از بین رفتن اعتماد عمومى به تفسیر و حدیث و دور کردن مردم از معارف صحیح اسلامى را فراهم ساخت، بهگونهاى که احمدبنحنبل مىگوید: سه چیز اصل و واقعیّتى ندارد و یکى از آنها تفسیر است. [31] 2. فساد و انحراف در عقاید مسلمانان نقل عقاید باطل اسرائیلى و انتساب آن به پیامبر اسلام و دیگران باعث شد تا برخى از مذاهب اسلامى بدون تحقیق، این روایات را پذیرفته و آنها را بهصورت عقیده و مذهب خود برگزینند. عقیده به جسم بودن خداوند، معصوم نبودن پیامبران و... را مىتوان رهآورد اینگونه روایات دانست. 3. مشوّه کردن چهره اسلام
ورود اسرائیلیات به
فرهنگ اسلامى باعث شد تا عدّهاى اسلام را دینى خرافى
جلوه دهند، و بگویند: اسلام مىکوشد پیروانش را با
تعالیم پوچ و واهى که با هیچ معیار عقلى سازگارى ندارد،
سرگرم سازد، چنانکه برخى مستشرقان، بعضى ازاینروایات
را از منابع اسلامى استخراج کرده و با ترویج آنها
درصدد بدنام کردن اسلام و ضربه زدن به آن هستند. [32]
منابع پینوشتها:
[16]. تفسیر ابنکثیر، ج1، ص268ـ269. | ||
منبع : حرف آخر |